هشت سال در دوراهی قصاص یا بخشش مانده و زندگی در پشت میلههای زندان شرایط سختی را برایش رقم زده است. با اینکه خیّری برای پرداخت دیه پیداشده اما اولیایدم، اقدامی برای بخشش انجام نمیدهند تا کار به دادگاه کشیده شود و قضات سرنوشت او را مشخص کنند.
سکانس اول
یک شب سرد زمستانی سال92، زنی هراسان با پلیس تماس گرفت و از قتل دخترش خبر داد. سریع تیمی از ماموران کلانتری محل در خانه زن جوان حاضرشده و با جسد غرق در خون او روبهرو شدند. زن جوان در خانهاش تنها زندگی میکرد و با ضربههای چاقو به قتل رسیده بود. مادر مهشید در تحقیقات به مامور کلانتری گفت: دخترم بعد از جدایی از شوهرش تنها در این خانه زندگی میکرد. هر روز با هم در تماس بودیم و سابقه نداشت به تلفنهای من جواب ندهد. امروز چندبار با او تماس گرفتم اما جواب نداد. نگرانشده و راهی خانهاش شدم که با جسد او روبهرو شده و موضوع را به پلیس خبر دادم.
بررسیهای خانه نشان میداد، هیچ آثاری از ورود به زور روی در خانه مشاهده نشده و قاتل و مقتول با هم درگیر شده بودند. با بررسیهای اولیه در محل کشف جسد، پیکر زن جوان به پزشکیقانونی منتقل شد.
سکانس دوم
با دستور بازپرس جنایی، تیمی از ماموران تحقیقات دراینباره را آغاز کرده و متوجه تماس تلفنی مقتول با پسرجوانی قبل از قتل شدند. پسر جوان به نام شاهین شناسایی شد و پس از دستگیر به قتل مهشید اعتراف کرد و گفت: مهشید مزاحم زندگی من میشد و میخواست از من باج بگیرد به همین دلیل به خانهاش رفته، او را با چاقو زده و به قتل رساندم.
پس از تکمیل تحقیقات در دادسرا پرونده برای رسیدگی نهایی و صدور حکم به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.
سکانس سوم
شاهین در شعبه دوم دادگاه کیفری یک تهران پای میزمحاکمه قرار گرفت و در این جلسه مادر مقتول برای او درخواست قصاص کرد و گفت: من از قاتل دخترم نمیگذرم و باید او قصاص شود.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: من اتهام قتلعمدی را قبول ندارم و به عمد مهشید را نکشتم. او مزاحم زندگیام بود و فقط میخواستم از زندگیام برود. نامزد کرده بودم و چندبار به او گفتم مزاحم من نشو اما مهشید دوباره زنگ میزد. روز خرید حلقه نامزدی، تماس گرفت و خواست به دیدنش بروم که قبول کردم و وقتی مقابل در خانهاش رفتم، مرا داخل کشید و با چاقو به سمتم حمله کرد. من هم چاقو را از او گرفتم و چند ضربه به بدنش زدم.
پس از رسیدگی به پرونده، قضات شاهین را به قصاص محکوم کردند و اعتراض او به حکم هم راه به جایی نبرد و قضات دیوانعالی کشور حکم مجازاتش را تائید کردند.
شاهین سرانجام پای چوبهدار رفت اما با تلاش واحد صلح و سازش، اولیایدم قبول کردند با دریافت دیه رضایت دهند اما او نتوانست مبلغ دیه را فراهم کند تا اینکه فروردین امسال یک خیّر قبول کرد مبلغ دیه را پرداخت کند اما خانواده مهشید در دادسرای جنایی تهران حاضر نشدند.
سکانس پایانی
هشت سال بعد از این جنایت شاهین در نامهای به دادگاه کیفری یک استان تهران درخواست کرد وضعیتش مشخص شود. قضات با بررسی نامه، او را از زندان به دادگاه منتقل کردند که مرد جوان اظهار کرد: هشت سال بلاتکلیف در زندان ماندهام. الان 38سالهام و نمیدانم بخشیده میشوم یا قصاص. میخواستم تشکیل زندگی بدهم اما مهشید مدام تماس میگرفت و هر چه میگفتم تماس نگیر بیفایده بود. روز قتل خواستم چاقو را از دستش بگیرم که ناخواسته وارد پهلویش شد و جانش را گرفت و این ماجرا باعث شد زندگیام نابود شود و هشت سال از بهترین سالهای زندگیام را در زندان بگذرانم. الان هم در برزخ قصاص و بخشش هستم. از این وضع خستهشده و از قضات میخواهم وضعیت مرا مشخص کنند.
با توجه به شرایط پرونده قضات شعبه2 دادگاه کیفری استان تهران برای تصمیمگیری وارد شور شدند.