رجزخوانیهای این روزهای دولتمردان روسی و انگلیسی و آمریکائی درباره استفاده از سلاحهای اتمی، جنگ اوکراین را به مرحله حساسی کشانده است.
تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، برخلاف تصور پوتین و روسها به اهداف موردنظرشان نرسید و اکنون در چهارمین ماه این جنگ ارتش روسیه در باتلاق اوکراین دست و پا میزند و خود پوتین به پائینترین سطح از نظر جایگاه بینالمللی سقوط کرده است. اوکراین هم در اثر این جنگ دچار خسران بزرگی شده و بسیاری از زیرساختها و توانائیهای کشاورزی و صنعتی خود را از دست داده است.
جنگ اوکراین، طرف سومی هم دارد که بلوک غرب است. با توجه به تکیه دولت اوکراین به غرب و تمایل و تلاش آن برای پیوستن به «ناتو» و حساسیتی که همین تمایل و تلاش در روسها و شخص پوتین به وجود آورد، نمیتوان بلوک غرب را در پدید آمدن جنگ اوکراین بینقش دانست هرچند این نقش داشتن نمیتواند خطای بزرگ پوتین در حمله به اوکراین را توجیه کند. در ایجاد این جنگ، هر سه طرف نقش داشتند و البته نقش اصلی با پوتین بود و او به خاطر اینکه آغازگر آنست قطعاً محکوم است. طرف سوم که بلوک غرب است، از اینکه روسیه در این جنگ دچار خسارتهای بنیادی شده، راضی و حتی خرسند به نظر میرسد. روسیه در جنگ اوکراین، تاکنون حداقل سه ضرر بزرگ را متحمل شده و در عین حال به هدف خود نیز نرسیده است.
اول اینکه انبارهای مالامال از سلاحش خالی و تعداد قابل توجهی از ژنرالهای زبدهاش کشته شدهاند، دوم اینکه به عنوان یک کشور متجاوز در افکار عمومی جهان شناخته و محکوم شده است و سوم اینکه شخص پوتین که تا قبل از حمله به اوکراین توانسته بود برای خود و روسیه ابهتی در سطح بینالمللی دست و پا کند، با ناکامیهائی که در برابر یک کشور کوچک نصیبش شد اکنون احساس سرخوردگی و شکست میکند و به زمان زیادی نیاز دارد تا بتواند اعتبار بینالمللی خود را بازسازی کند. بازیابی اعتبار از دست رفته در اثر فروپاشی شوروی، کار مهمی بود که زمامداران روسیه به ویژه شخص پوتین انجام دادند ولی با خطای بزرگ استراتژیک تجاوز نظامی به اوکراین که پوتین مرتکب شد و چه بسا بلوک غرب نیز خواستار آن بود، به این اعتبار ضربه اساسی وارد شد و حالا تلاش و وقت و تدبیر قابل توجهی لازم است تا این اعتبار ترک برداشته ترمیم شود.
حتی اگر رجزخوانیهای دولتمردان روسی از یکطرف و انگلیسیها و آمریکائیها از طرف دیگر، جنگ اوکراین را به یک جنگ اتمی تبدیل نکند، پیامدهای همین جنگ که اکنون وارد چهارمین ماه خود شده، جهان را در معرض تهدیدهای بزرگی قرار داده است. صاحبنظران و تحلیلگران مسائل سیاسی از احتمال وقوع جنگ جهانی سوم سخن میگویند ولی واقعیت اینست که جنگ جهانی سوم شروع شده است. درست است که توپخانهها فقط در اوکراین فعالند و هواپیماهای روسی فقط اهدافی را در اوکراین بمباران میکنند ولی مشکل سوخت، کمبود گندم و گران شدن مایحتاج عمومی که همگی ناشی از این جنگ هستند اکنون گریبانگیر بسیاری از کشورها و ملتها شدهاند. این کشورها و ملتها همگی سایه شوم جنگ را بر سر خود احساس میکنند و جهانی شدن پیامدهای جنگ اوکراین برای همگان قابل لمس است.
در این وضعیت خطرناک، سران کشورهای جهان باید برای خاتمه دادن به جنگ اوکراین تلاش کنند. گاهی سخنان، اظهارنظرها، ارائه رهنمود و ابراز نگرانیهائی از زبان دولتمردان بعضی کشورها درباره ادامه جنگ اوکراین شنیده میشود ولی هنوز یک حرکت جدی و دستجمعی برای تشویق و ترغیب روسیه به پایان دادن به این جنگ شکل نگرفته است. دبیرکل سازمان ملل به تنهائی درصدد چنین کاری برآمد ولی موفق نشد. سازمان ملل باید بانی یک تحرک جمعی و عمومی برای تشویق پوتین به پایان دادن به جنگ اوکراین شود و این خواسته را به یک اجماع جهانی تبدیل نماید کمااینکه باید دولتمردان آمریکائی و انگلیسی را از دامن زدن به اختلافات میان مسکو و کییف و دمیدن بر آتش جنگ برحذر دارد. پایان یافتن جنگ اوکراین به نفع تمام ملتهاست و سازمان ملل اکنون در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ خود قرار دارد که اگر فعال برخورد کند میتواند از وقوع یک فاجعه جهانی جلوگیری نماید.
عملکرد دولت جمهوری اسلامی ایران نیز در این مقطع حساس از اهمیت ویژهای برخوردار است. فارغ از ایرادهائی که به چگونگی برخورد دولت با جنگ اوکراین ممکن است وجود داشته باشد، اکنون زمان مهمی برای بکارگیری امکانات و استعدادهای داخلی برای تامین غذا در داخل کشور به منظور مصون نگهداشتن کشور از عوارض منفی جنگ اوکراین است. ما با استفاده از صاحبان تجربه و تخصص و بهرهگیری از نیروها و امکانات زیادی که در کشور داریم باید به فوریت درصدد احیاء کشاورزی برآئیم و کشورمان را از نظر مواد غذائی به خودکفائی برسانیم. این هدف، با شعار و دستور و فرمان تحقق نمییابد. مسئولان باید امور فرعی و حاشیهای را کنار بگذارند و تمام نیروها و امکانات را برای رسیدن به خودکفائی در زمینه مواد غذائی بسیج کنند. این، کاری قابل انجام است که اگر با عزم و ارادهای قوی شروع شود، بسیار سریع به نتیجه خواهد رسید و در شرایط بحرانی امروز جهان و منطقه پرخطری که ایران در آن قرار دارد، یک اقدام ضروری است.